نازنین رفت دانشگاه
پنجشنبه ای با مامانی رفتیم دانشگاه تا من کارای مدرکمو انجام بدم تو با مامانی پایین تو حیات نشستید من رفتم بالا اقاهه بهم گفت 2 ساعت طول میکشه منم به خودم گفتم مگه این کوچولو دو ساعت اروم میشینه اومدم پایین به تو سر بزنم دیدم نشستی اروم و داری همه جا رو نگاه میکنی دوباره رفتم دنبال کارام وقتی یه خوردشو انجام دادم اومدم پایین دیدم چندتا دختر دورتو گرفتن و بغلت کردن یکیشون میگفت یه دخمل خشگل مثل تو می خواد اما نمی دونه یه دونه دخمل خشگل تو دنیا بیشتر نیست اونم نازنین زهرای منه قربونت بره مامانی
نویسنده :
فاطمه مامان نازنین زهرا
14:46